محمدحسین

محمدحسین جان تا این لحظه 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن دارد

فرنی خورون

      پنج شنبه 21 شهریور مامان وبابا 180 روز با همه وجود وعاشقانه روزهای بهاری وتابستانی را در کنار فرشته
پاک به نام محمدحسین سپری کردند....چقدر لذت بخش بود ...عزیز دلم مامان وبابا با استعانت از خدای رحمان
 نهایت تلاششون را کردند که تو در اسایش وراحتی باشی .از خدا می خواهم که سالهای سال با قلبی
 مهربان و لبریز از عشق به خدا ومخلوقاتش زندگی کنی و قلبت را بروی پلیدیها ببندی.افتخار میکنم که خدا مارا 
لایق داشتن شیرین ترین موجود هستی کرد...

 

محمدحسین عزیزم امیدوارم باسلامتی بتونی همیشه غذاهای پاک وسالم وخوشمزه بخوری.ببخش که فرنی که برای اولین بار برات درست کردم یه کم سفت شده بود ...حتما جبران می کنم....

 


تاریخ : 23 شهریور 1392 - 19:35 | توسط : مامان محمدحسین | بازدید : 1451 | موضوع : وبلاگ | 33 نظر

اولین بازدید محمدحسین از میدان تاریخی نقش جهان

محمدحسین و میناکاری...

اینجا تو همه عکسا چشماتو بستی...چون افتاب چشمای نازتو اذیت میکرد.

اینم یه نمای کلی از میدان نقش جهان....

بعد از کلی بازی و دست پا زدن تو ماشین خوابت برد ...فدای این چهره معصومت بشم...


تاریخ : 19 شهریور 1392 - 21:00 | توسط : مامان محمدحسین | بازدید : 2052 | موضوع : وبلاگ | 17 نظر

این لباسم خوبه عروسی بپوشم؟؟

 

جمعه من و شما وبابایی میخواستیم بریم عروسی دختر دایی من تو شهر کرد..اخه اقای داماد از هموطنان شهر کردی هستند.بخاطر همین باید لباس گرم برای شما همراهمون میبردیم.وچه خوب شد بردیم.چونکه موقع برگشتن هوا یکم سرد بود. ماهم قبل از رفتن می خواستیم لباسای گرمتو امتحان کنیم ببینیم کدوم اندازت شده.و این شد حاصل انتخابمون.... 

 


تاریخ : 10 شهریور 1392 - 20:59 | توسط : مامان محمدحسین | بازدید : 4107 | موضوع : وبلاگ | 28 نظر